Siavash.cov.ir



همه ی آرزوهای من

(تقدیم به دنیای پاک و بی بازگشت کودکی)



ای كاش هیچ وقت روز نمی‌شد ، اون وقت هر شب زیر نور مهتاب می‌رفتم توی جنگل و با شپره‌ها بازی می‌كردم


ای كاش هیچ وقت شب نمی‌شد ، اون وقت زیر گرمای خورشید می‌رفتم كنار رودخونه‌ی پایین دهكده و ماهیگیری می‌كردم


ای كاش هیچ وقت هوا بارونی نمی‌شد ، اون وقت با دوستام می‌رفتیم توی زمین بسكتبال محله و بازی می‌كردیم


ای كاش همیشه هوا بارونی می‌بود ، اون وقت با سیلویا می‌رفتیم كنار مرداب وسط جنگل و كلی با هم صحبت می‌كردیم


ای كاش 1000 تا دوست می‌داشتم ، اون وقت هر پنجشنبه با یكیشون می‌رفتم كنار ساحل و صدف جمع می‌كردیم


ای كاش كاكتوس سبز توی باغچه به گل رز قرمزی كه كنارش نشسته حسودی نمی‌كرد ، چون من دوتاشون رو یه اندازه دوست دارم


ای كاش سگ همسایه‌مون اینقدر دمغ نبود ، اون وقت هر یكشنبه بعد از كلیسا می‌رفتم باهاش بازی می‌كردم و آخر سر یه استخون بهش می‌دادم


ای كاش قناری لیمویی رنگ روی چنار حیاط خونمون از اینجا نمی‌رفت ، اون وقت هر صبح با صدای اون از خواب بیدار می‌شدم


ای كاش گربه‌ی خاكستری ملوس خونمون دنبال موش‌ها نمی‌كرد ، چون اونا هم برای خودشون زندگی و بچه دارن


ای كاش وقتی می‌خواستم گریه كنم كسی بهم نمی‌گفت : گریه نكن ، تا هر چقدر كه دلم تنگ شده بود می‌تونستم گریه كنم


ای كاش هیچ وقت فانوس دریایی اونطرف ساحل خاموش نمی‌شد ، چون شب ها از پنجره اتاقم كشتی‌ها رو می‌دیدم كه راهشون رو پیدا می‌كردن


ای كاش زمین و خورشید هم مثل من و آلكس با هم دوستای صمیمی بودن ، اون وقت می‌تونستن مثل ما دو تا با هم دومینو بازی كنن


ای كاش مرد فقیری كه پالتوی قهوه‌ای تنش كرده و كنج چهار راه پایین خیابون ایستاده هیچ وقت سردش نمی‌شد ، دلم خیلی براش می‌سوزه


ای كاش گل فروش كنار میدان اصلی شهر هم چتر داشت تا زیر بارون خیس نشه و سرما نخوره ، شاید چتر خودم رو براش ببرم


ای كاش مزرعه‌ی طلایی رنگ گندم بالای دهكده همیشه پر از كشاورز بود تا من بهشون خسته نباشید بگم ، هیچ می‌دونی خیلی كار مشكلی دارن


ای كاش باد هیچ وقت بادبادك صورتی و سفید آنتونیو رو با خودش نمی‌برد ،‌ آخه دوست داشتم هر روز شاهد پروازش بر فراز تپه باشم


ای كاش مجبور نبودم هر روز صبح ساعت 7 برم مدرسه ، چون دوست داشتم تا 9 شاید هم 10 بخوابم ، شاید ساعت 11:30 می‌رفتم مدرسه


ای كاش مجبور نبودم برم حموم ، چون وقتی میرم حموم و با اردك كوچولوی توی وان بازی می‌كنم دیگه دوست ندارم بیام بیرون


ای كاش شب ها كه می‌خوام بخوابم یه نفر برام قصه می‌گفت تا آخرای قصه خوابم ببره و فردا ازش بپرسم ... بپرسم كه اون دختر كوچولوی توی قصه آخرش تونست مادرش رو پیدا كنه ؟ یا اون پسر پادشاه كه اژدهای سیاه كوه جادو رو شكست داده بود تونست به دختر مورد علاقش برسه ؟


ای كاش همه‌ی مردم دنیا از حال هم با خبر بودن تا هیچ كسی تنها نمونه و غصه دار نشه ، آخه من خودم خیلی تنهام


ای كاش همه‌ی حیوونا با همه‌ی آدما دوست بودن ، اون وقت می‌تونستن با هم صحبت كنن ، مثلا من با فیل خاكستری باغ وحش دوست می‌شدم


ای كاش همه‌ی رودخونه‌ها همیشه پر از ماهی بود ، تا وقتی كه به دریا می‌رسن با تعجب بگن : پس دریا دریا كه می‌گن اینجاست ، چه خوشگله


ای كاش همه‌ی جزیره‌های توی اقیانوس مثل شهرهای متمدن بودن تا رابینسون كروزو بتونه همونجا با آرامش زندگی كنه


ای كاش هیچ تبری توی دنیا وجود نداشت ، تا درختای جنگل مجبور نباشن از ترس اومدنش از شب تا صبح بیدار بمونن و روزها خواب آلود باشن


ای كاش هیچ فقیری توی دنیا نبود ، چون من هر شب سر میز شام بخاطر اونا كه شاید گرسنه باشن دلگیر می‌شم و غذا نمی‌خورم


ای كاش هیچ دزدی توی دنیا نبود تا پلیس ها مجبور نباشن وقت و بی وقت توی كوچه ها دنبال اونا برن و شب‌ها پیش بچه‌هاشون نباشن


ای كاش هیچ جنگی توی دنیا نبود ، تا هیچ كسی خونش خراب نشه ، زندگیش از هم نپاشه و خانوادش رو از دست نده


ای كاش هیچ ظالمی توی دنیا نبود تا به هیچ كسی ظلم نشه ، من از آدمای ظالم خیلی بدم میاد


و ... ای كاش مرگ وجود نداشت ، تا هیچ وقت باران اشك چشمام نباره ، دوست ندارم كسی بمیره ، دوست ندارم


اینا همه رو بهش گفتم ، گفتم كه واقعاً اینا همه آروزهای من هستن و همشون رو از ته دل آرزو كردم و می‌خوام كه همشون رو برآورده كنی


بهم گفت : آخه این همه ؟ به نظرت خیلی زیاد نیست ؟ من گفتم فقط یه آرزو كن


فقط یكی ؟ اینقدر كم ؟ خب باشه ، فقط یكی


ای كاش هیچ چیزی با خواسته‌های بشر مغایرت نمی‌داشت تا من مجبور نباشم بخاطر تغییرش این همه آرزو كنم ، اونوقت خدا بهم بگه زیاد آرزو كردی


فقط یكی


------------------------------------------------------

سیاوش - بهار 1385 - لحظه ی تحویل سال نو

متن انگلیسی این شعر رو واسه سازمان جهانی یونیسف فرستادم



www.siavash.cov.ir