Siavash.cov.ir



واپسین قدم های پاییز بر خاموشی شب های نیاز

ثانیه هایی از چندمین دقیقه ی پاسی از نیمه شب

در برابر رقص شبح وار سایه ام از تابش کم فروغ شمع

بر دیوار زندان نمای اتاقم ، کنج خلوت و تار تنهایی

بی آنکه به سان دیگر شب های انتهای پاییز باشد ، می گذشت

ناتوان از دیگر بار بودن در حسرت گذشته و بی پروا از به خاک سپردن صبح فردا

گر گرفته از درگذشت لحظات اکنون

اندک ایده ای برای عمر پیش روی

که آیا پیرو چیدمان شجره نامه ی پر شاخ و برگ و بی دلیل بشریت باشم

یا که شاهد انقراض عقاید متبلور ، از نسلی به نسل دیگر

در ادراک تناقض "قسمت اوست که می گردد" در تردید

بی آنکه جایگزینی برای چگونگی گردش هستی بیابم

آگاه از وخامت هر لحظه ی اوضاع آشفته ی احوالم

با این حال ، قانع هستم به دارایی هایم

بیش از اسکناس های رنگارنگ اندوخته ، به سکه های زرنگار پیشه ام

گاه از این قیاس به خود می بالم که پیشه ام زیستن است

حال اگر حجره ی خاک گرفته ی زندگانی ام بی رونق است

یا که از هجوم بی وقفه ی دیرین دشمنانم به تنگ آمده ام

زندگی در گذر است ، بی اعتنا به احوال بازیگرانش

تحمیل ، غربت ، ناکامی

شاید اینگونه بر پیکره ی بی صاحبش نگاشته شده

نگاشته شده و از آن گریزی نیست

حال اگر با رایحه ای آشنا ، سررشته ی افکارم ناگهان قرن ها دور شود

یا که با طنین آوازی در سیلاب خاطره ها غرق شوم

شاید تنها دلیل بودنم ، تنها شادمانی سراسر زندگانی ام بوده است

------------------------------------------------------

سیاوش - پاییز 1385



www.siavash.cov.ir